والا کلا من موندم دیگه چی بگم !
دیشب ساعت دو شب تکلیفای کلاس زبانم تموم شد و رفتم که بخوابم
حالا شما تصور کنید از ساعتای یک و نیم دو تا چهار صبح مسئولین مثلا محترم یادشون افتاده زمین رو تجدید آسفالت کنن
خلاصه سر و صدا ، اون کارگر اینو بلند صدا میکنه اون ، اون یکی رو و صدای ماشین ها هم که دیگه بماند...
بوی قیر هم که دیگه هیچی...
من اینقدر عصبی شدم اصلا دیگه خواب به چشمم نیومد
ما نخوایم شما واسه ما کاری بکنید باید کیو ببینیم واقعا؟
والا ایران هم که مثل کشور های اروپایی نیست زنگ بزنی شکایت کنی اوناهم زود رسیدگی کنن
این یه نمونه از فرهنگ غنی ایران
نمونه ی دیگش...
همسایه بالایی رفته مرغ و خروس و جوجه گرفته گذاشته تو تراسش !!!
احتمالا واسه افزایش قیمت مرغه دیگه بالاخراه آدم باید به فکر باشه
ولی بدبختی اینه ، خروس محترم نزاشته آدم خواب به چشمش بیاد
خوب بابا جان حیوون خونگی خوبه من خودم دوس دارم
ولی دیگه مرغ و خروس آخه اینجا که مزرعه و روستا نیست
ما هم عادت نداریم با صدای خروس از خواب پاشیم
یعنی اعصاب نمونده ها...
کاشکی مسئولین به جای اینکه فتوا بدن زدن کراوات ممنوعه(جناب رادان) یه کم فرهنگ رو آموزش میدادن که یه کم غنی بشه...
چی بگم من ؟
راستی واسه ی اینکه این پست تکمیل بشه...
اینم نمادی از کوروش کبیر در میدان مرکزی المپیای سیدنی استرالیا
هرچی توی ایران سعی دارن کلا نام و یاد کوروش کبیر از بین بره و به فکر حذف درس هخامنشیان از کتاب های درسین
بعد اونجا همچی چیزی رو میسازن
واقعا افسوس....