خیلی دیگه فرصتی ندارم که به سوکسی خانم سر بزنم !

خب تا الان دیگه همتون باید متوجه شده باشید که من یه کنکوریم و بیشترتون هم این دوران رو تجربه کردین پس بهتر میتونید درکم کنید.

دارم توی این مدت اینترنت رو ترک میکنم که تو عید مشکلی نداشته باشم و بتونم تو خونه هم درس رو بخونم.

دیگه چیزی نمونده و چشم رو هم بزارم خودمو سر جلسه ی کنکور میبینم،کنکور توی همه ی زندگیم اثر گزاشته اونم به طور ناخواسته!

روی خوابم روی اخلاقم( روز به روز داره بدتر میشه و به شدت افسرده شدم!)تفریح و گردش و اینطور چیزاهم که کلا دیگه ندارم ! خیلی وقته بیرون نرفتم و رفت و آمدم فقط توی مدرسه خلاصه شده.حتی دیگه چند روزه حوصله ی حرف زدن هم ندارم و خیلیا رو شاکی کردم.

الان دیگه کاملا میتونم درک کنم وقتی میگن طرف کنکوریه یعنی چی ! البته اینم بگم از اون آرزوهای خوشگل بقیه رو خیلی ندارم شاید به خاطر اینه که اصلا برای رفتن به یه محیط دیگه به نام دانشگاه نه ذوق و شوق و انگیزه دارم و نه آمادگی و به نظرم هنوز خیلی زوده که با دوران مدرسه خداحافظی کنم.

تصور روانشناسی قبول شدن و خانم روانشناس شدن خیلی من رو به ذوق نمیاره.

ولی خب یه جوری باید این دوران رو گذروند،هیتلر یه جمله داره که هر وقت بهش فکر میکنم من رو خیلی به خودم میاره :

"اشک هایی که برای شکست میریزم همان عرق هاییست که برای پیروزی نریخته ایم"

دوست دارم نتیجه ی کارم هر چی هم که باشه هم خودم هم بقیه نتونن جمله ای رو بهم بگن که توش "اگه" باشه و تمام تلاشم رو کرده باشم.

فعلا دارم همش سعی میکنم اجازه ندم فکر های منفی توی سرم بیفته و به چیزایی فکر نکنم که ممکنه من رو به هم بریزه یا از پا درم بیاره ولی خب خیلی تو این موضوع موفق نبودم.

اینم یه شرح حالی از این روزای من،بعد کنکور اگه نتیجه ی خوبی گرفتم میام اینجا و مثل سابق سوکسی خانم رو آپ میکنم و عکسای خوشگل میزارم و به تک تک دوستای خوب وبلاگیم سر میزنم.

سعی کنید برام از راه دور کلی انرژی های مثبت بفرستید که خیلی بهشون نیاز دارم.

پی نوشت:بعضی دوستای با معرفت وبلاگیم برام نظر میزارن و خبر میگیرن،ازشون خیلی ممنونم و ازم دلخور نشن اگه جواب نمیدم یا ازشون خبر نمیگیرم.

اینم دوتاعکسی که خیلی دوسشون(یا دوستشون!)دارم با وجود اینکه دومیش رو خیلی قبول ندارم ولی حس خوب میده !