به تعداد انگشت های دست... :: یادداشت های یک سوسک صورتی

ماجرای عزیز و نگار رو توی ماه عسل دیدین؟

واقعا برای من عجیب بود...

مردی که واسه ی اینکه دختری رو که میخواسته بهش نمیدن چهل سال میره و توی غار زندگی میکنه...

من که ناخوداگاه با مردای امروزی مقایسش کردم !البته پس نمیشه همیشه با قطعیت گفت الان که دیگه وجود نداره ! شاید توی دنیا به تعداد انگشتای دست از این موردا هنوز باشه !

درضمن،برد تیم والیبال ایران رو بازم تبریک میگم.امیدوارم بازی بعدی هم مردم خوشحال بشن،عاشقشونم قلب

عاشق بازی بهنام تشکر و هومن برق نورد هم هستم نیشخند پیشنهادم اینه سریال دودکش رو اصلا از دست ندین.

هیچ مسیر موفقیتی تا انتها به شکل رویای شما نیست،
و هیچ عشقی برای همیشه مثل رویاهای شما نخواهد ماند!
چرا که هیچگاه در رویاپردازی ها موانع دیده نمیشود.
بدونِ بدبینی،
همواره آمادگی رویارویی با موقعیت های جدید را داشته باشید تا غافلگیر نشوید و همواره موفق بمانید.

۲۲ تیر ۹۲ ، ۰۵:۰۴

رضا.م

اون که به نظر دیوونه بود ؟ یه جوری بود ..اما اون دوتا که هیچ مشکلی نداشتن خیلی جالب بود ..هر چی می گفتن اینا همش از عشق می گفتن ...درسته جلوی دوربینه ولی خب ما هم جیگر نیستیم !

پاسخ:

توقع داری کسی که عشقش رو بهش ندادن و رفته توی غار زندگی کرده حالت طبیعی داشته باشه؟ از اون دوتا که نگو حالمو به هم زدن شورشو در آورده بودن دیگه اه اه

۲۲ تیر ۹۲ ، ۰۵:۰۵

این دوتا هم زوج خوبی تشکیل دادن ..همون و بهنام !! حالا تا ته شو در نیارن ول نمی کنن ..اینقد بهشون نقش میدن با هم که بی مزه بشن اخرش !!

آره این سریال خیلی عالیه ولی به نظرم ساختمان پزشکان و دزد و پلیس قوی تر بودن عاشق جفتشونم

۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۲:۴۱

رکسانا

سلام مهسای عزیزم امیدوارم خوب و سرحال باشی...بازم دلم خواست بیام اینجا آخه حال و هوای نوشتنت رو دوست دارم واقعاَ جملات آخر خیلی معنای عمیقی دارند...باید همیشه آماده رویارویی با غیر منتظره ها باشیم...دودکش رو هم هر شب میبینیممهسای دوست داشتنی مراقب خودت باش...اوقاتت شاد عزیزم

ممنونم عزیزم تو خیلی مهربونی امیدوارم تو هم روزای شادی رو داشته باشی

۲۶ تیر ۹۲ ، ۰۴:۴۲

راس میگی ..ادم عاشق ...زندگی عادیم که نداره ...یکی را هزار تازیانه بزدند که آه نکرد آنگه به حبس بردند از پی وی برفتم پرسیدم این زخم از بهر چه بود گفت از آنکه شیفته ی عشقم . گفتم چرا زاری نکردی تا تخفیف کردندی؟گفت از آنکه معشوقم به نظاره بود به مشاهده ی معشوق چنان مستغرق بودم که پروای زاریدن نداشتم

یادداشت های یک سوسک صورتی

به تعداد انگشت های دست...

نظرات (۴)