علت اینکه توی این روزای پراتفاق مطلبی از من دیده نمیشه اینه که ویندوز و اینترنت و خلاصه همه چی قاطی کرده و خیلی باید شانس باهات یار باشه که بعد چند روز و با تلاش فراوون بتونی وصل بشی !

آخرین خبر قبول شدن من توی دانشگاه بود و اینکه بعد از اون خیلی از اطرافیان و حتی خانم عکاسی که توی دانشگاه فردوسی رفتم پیشش عکس بگیرم و باهاش صحبت کردم همه از اینکه چرا با این رتبه اول شبانه رو انتخاب کردی و اینکه کار اشتباهی کردی صحبت میکردن و من هم خب خوشحالیم کم کم داشت از بین میرفت ولی خب یه دوروزی شده بعد از صحبت کردن با کسایی که تجربه دارن و دانشجوی روانشناسی بودن و همچنین واحد آموزش دانشگاه الان دیگه هیچ پشیمونی ای درکار نیست و من کاملا از اینکه روانشناسی عمومی رو هرچند شبانه اول انتخاب کردم کاملا راضی ام و اگه هم راضی نبودم از ترم بعد میتونم شاخه ی کودکان استثنایی روزانه رو انتخاب کنم ولی خب احتمالش خیلی کم هست.

خلاصه بعد از اومدن نتایج ثبت نام الکترونیکی و اسکن کردن مدارک توی سایت دانشگاه فردوسی شروع شد و من ثبت نامم کامل شد و امروز رفتم برای ثبت نام حضوری.

وارد دانشگاه فردوسی که شدیم خودش یه نیم ساعتی طول کشید تا تونستیم دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی رو پیدا کنیم.ماشاا... سر و تهش مشخص نیست خب کسایی که این دانشگاه رفتن میدونن تقریبا همه ی امکانات توی دانشگاه هست،بانک و کلینیک و داروخونه وکافی نت و باشگاه و....

دانشگاهمون به خوشگلیه دانشگاهی مهندسی فردوسی که توش کنکور دام نبود ولی خب خیلی بزرگه و البته یکی از بدی هاش اینه از جایی که اتوبوسای دانشگاه فردوسی نگه میداره تا دانشکدمون(یه حس خاصی موقع گفتن دانشکدمون بهم دست میدهقهقهه)کلی پیاده روی داره خب حالا ظهرا به کنار ولی صبح ها که ممکنه دیر باشه و من خودم تو خواب و بیداریم کی حوصله داره اونقدر راه برهنیشخند(همین یه عکس تو اینترنت بود)

اول اینم بگم من روز ثبت نام پسرا هم دانشگاه کار داشتم و رفتم و کلا خلوت خلوت بود !انگار نه انگار ثبت نامیه! ولی امروز از صبح رفتیم ظهر برگشتیم به شدت شلوغ!فکر میکنم کلا پسری توی دانشگاه نیست ولی امروز که رفتم با صحنه های عجیبی مواجه شدم!وارد که شدم انگار وارد دانشگاه الزهرا یا امام صادق شدم!تقریبا همه چادری!افراد مانتویی به تعداد انگشتای دست شاید پنج شش تا بود.من به این سادگی دیگه فکر کنم قرتی بودم تو جمعخنده

خب خیلی از دوستای من که اکثرا باهاشون صمیمی ام چادری هستن ولی این چادری ها از اون نوع که دوستای من بودن نبودن با چند نفرشون صحبت کردم فکرشون طوری بود که تقریبا دپرس از دانشگاه برگشتم و بینشون افرادی که سهمیه داشتن فراوون بودن !نمیخوام خیلی توضیح بدم که چجوری بوده چون دوست ندارم کسی از حرفام بد برداشت کنه.

تعداد دانشجوهای علوم تربینی فوق العاده زیاد و رتبه هاشون تقریبا بالا ولی روانشناسی ها خیلی کم و رتبه ها تقریبا حدودای خودم بودن غیر از بالینی ها که رتبه هاشون دورقمی باید باشه.

کسایی که توی دانشگاه کار میکردن خیلی خوش برخورد بودن و از این خوشم اومد.کارت دانشجوییم هم بهم دادن و آیا نیازه بگم اولین ذوق های من مربوط به دانشگاه گرفتن کارت دانشجویی فردوسی توی دستم بود؟نیشخند

خلاصه فعلا ثبت نام تموم شده ولی متاسفانه مثل اینکه قراره اول مهر کلاس هارو اعلام کنن و من هم استرس دارم که ثبت نامای کلاس زبانا تموم بشه و منتظرم زودتر بدونم کلاسا چه روز و ساعتیه.

بالاخره خانم دکترتون دانشجو شدمژه

پی نوشت:از کامنت های بسیار محبت آمیز پست قبلی بسیار بسیار ممنونمقلبنیشخند