آدم اون اولاش که تازه بزرگ شده...

اون اولایی که تازه خودش رو شناخته تازه وارد دنیای آدم بزرگا شده فکر می کنه باید خودش رو ثابت کنه ، باید خودش رو به همه نشون بده...

باید نشون بده که چطور آدمی هست...کم کم وقتی بزرگتر میشه یاد می گیره که خودش رو برای هیچکس توضیح نده..

یاد می گیره که برای هیچ کس لازم نیست خودش رو شرح بده و از خودش بگه چون اون آدمایی که میشناسنش که براشون مهم نیست این توضیحات اضافه و اون آدمایی که براشون مهم نیست هم حرفات رو باور نمیکنند...

آدم کم کم بزرگتر که میشه یاد میگیره که در برابر بدی دیگران خوب بمونه...یاد می گیره لازم نیست با هر بدی وجودش پر از کینه و نفرت و خشم بشه...

یاد میگیره از کنار خیلی مسایل بگذره به سادگی ولی فراموش نکنه...کم کم سکوت رو بهتر میفهمه...بهتر دنیای شگفت انگیز سکوت براش شناخته میشه...کم کم یاد میگیره که دیگران رو کمتر قربانی احساسات نابجای ناگهانیش کنه...

آدم وقتی بزرگتر میشه کم کم متواضع تر میشه...یاد میگیره که صبوری کنه...آرومتر میشه...منطقش بر احساسش غالب میشه...

آدمی که بزرگ میشه خود به خود خیلی چیزایی رو یاد می گیره که تو دنیای آدم بزرگا هم حتی گاهی مفهومش سخت هست...آدم وقتی بزرگتر میشه پخته تر میشه...