افراط و تفریط !

شاید تنها توضیحی که میتونم بابت غیبتم بدم همین باشه...

نمیدونم دقیقا چیه ولی باعث میشه هر چتد وقت یک بار از تمام کارایی که دوست دارم انجام بدم و آدمایی که دور و برم هستن  فاصله بگیرم و بذارم برم... آدمم نمیشم!

با اینکه نوشته های سال 94 به تعداد انگشتای دست میرسه ولی همچنان در طول این مدت معتقد بودم که وبلاگ بهترینه! نوشتن بهترینه! ثبت حس ها و خاطره ها بهترینه ! اینجا با هر مدل اپلیکیشن جورواجوری که هست قابل مقایسه نیست...

حالا چرا از این محیط فاصله میگیرم خدا میدونه...خودآزاری دارم؟ شاید

این مدت گاهی قایمکی میومدم و به وبلاگ دوستا سر میزدم ولی هرچی باخودم کلنجار میرفتم نمیتونستم بنویسم...بارها میومدم و ارسال مطلب جدید رو میزدم و وقتی صفحه باز میشد کلا قفل میکردم !

این مطلب رو خواستم دیشب بذارم ولی خب یه بارم که خودم همکاری کردم پرشین بلاگ عزیز اصلا همکاری نکرد و بعد این همه مدت مثل اینکه همچنان مشکلاتش رفع نشده...

واسه مهاجرت وبلاگ هم مقاومت داشتم،کلا تغییر واسم سخته ولی دیشب دیگه عزممو جزم کردم که اینجارو راه بندازم...

یاد حرف یکی از دوستای خوب وبلاگی که شرمندشم هستم و خیلی پیش ها از مهاجرتش به بیان گفته بود افتادم و با یه کم درگیری و تلاش تونستم مطلبا و کامنتا و...رو درجا بیارمش اینجا! و چقدرم ذوق کردم که واقعا همه چی اومد...هیچ جوری نمیتونستم آرشیومو از دست بدم.

راستی دیشب که وبلاک دوست مذکور سر میزدم همش دنبال این میگشتم که ببینم سرانجامش با She چی شد ! و از ته ته ته قلبم چقدرررر خوشحال شدم! و در حد کسی که برادرش واسش این اتفاقای خوب افتاده ذوق کردم...

راستی عیدتون مبارک...

سال 94 واسه من بهتر از هر سالی بود...

شاید شهامت به خرج دادم و ازش گفتم.

امیدوارم 95 هم عالی باشه 3>