سلام
بالاخره قدم رو چشماتون گزاشتم و برگشت صوصکی خانم !
برای مسافرت توی این چند روز عازم قشم شدیم و بندر عباس متاسفانه نشد جای دیگه یی رو ببینیم.
این مسافرت اونم با هزار پارتی و آشنا که به بدبختی بلیت گیر اومد به وسیله ی قطار انجام شد.
کلی تو قطار بودیم.همیشه بدجور قطار بهم میچسبید ولی اینبار اصلا دوست نداشتم !
مثل اینکه قطار از مسیر یزد و کرمان رد میشد و منم از از وقتی تو قطار بودیم و حتی موقع خواب با همون حال خسته هی از خواب پا میشدم ببینم به کدوم ایستگاه رسیدیم !
صبح رسیدیم بندر عباس و از اونجا رفتیم اسکله تا از راه دریا به قشم برسیم.
توی همون چند ساعتی که بندر عباس بودم اینقدر از هوای گرمش لذت بردم که خدا میدونه !آفتاب داغ ولی با یه باد شدید
بعدشم سوار لنج شدیم !اینقدر سوار لنج شدن هیجان انگیز بود که قابل وصف نبود.منم که واقعا عاشق هیجانم!بعضی جاهاش آدم واقعا میترسید همه جیغ میکشیدن!
1 ساعتی طول کشید تا رسیدیم به قشم.هواش از بندر عباس خنک تر بود و رفتیم به یک هتل آپارتمان که واسه ی دوست بابا بود کنار بازار ستاره ی قشم و بازار فردوسی !
بعد از کمی استراحت رفتیم بیرون و راهی پارک زیتون شدیم.یه پارک ساحلی که واقعا دوسش داشتم.اونجا سینما4بعدی داشت که با ماری رفتیم.خدایی بعضی تیکه ها خیلی وحشتناک بودو اونقدر جیغ کشیدم که صدام گرفت !
کنار دریا اکثرا بادبادک هوا کرده بودند منم که هوس کردم خو یکی خریدم دلتون بسوزه ,ولی دل من سوخت چون هرچی زور زدم بالا نرفت
مردم جنوب کشور خصوصیتی که داشتند خونگرمیشون بود !توی قشم پر بود از یزدی ها و بندر عباسی ها و کرمانی ها !یعنی در کل از لهجه ی شیرین و رنگ پوستشون داد میزد.
نکته ی عجیب این بود که مثل اینجا راه رفتن تو خیابون واست عذاب نبود ! کسی که هی بخواد تیکه بندازه و مزاحمت ایجاد کنه کم بود.
اگه بخوام تعریف کنم که این همه مدت چه اتفاقاتی افتاد خیلی میشه ولی بعضی جاهارو مینویسم که خاطرش رو هیچوقت فراموش نکنم
از جنگل های حرا هم دیدن کردم جنگل هایی که ریششون توی آب هست و وسط دریا جنگل درست شده !به جزیره ی هنگام هم رفتیم و من بیشتر به خاطر حیوون مورد علاقم که توی اون جزیره بود رفتم.ولی وقتی رفتیم دلفینا دیگه نبودن !!
اینم یه خانوم قشمی که عکسشو از اینترنت برداشتم
اونجا یه محلی بود به نام حجله ی سنتی قدیم مردم قشم ! ورودیش 1500 تومن بود !!!!
یه پسر بچه اونجا بودخانومه بهش گفت اون تو چی داره !
میگه بلیت بخر برو
میگم نمیخوام برم تو میخوام ببینم مثلا توش چیه !
میگه نمیتونم بگم
من :
از غارهای خربس نیز دیدن کردیم که از زمان ماد ها هستند و خیلی قدمت داره
به یه مکانی رفتیم که توش موجودات دریایی رو توی استخر های کوچیک نگه داری میکردن !
اون آقا داشت توضیح میداد که خیار دریایی لجن آب رو میخوره و تصفیه کنندس!بعد خیار دریایی رو برداشت و فشارش داد کلی آب ازش اومد بیرون
به مریم داد که ببینه چجوریه مریمم فشارش داد ازش آب اومد بیرون اصن حالم به هم خورد!
ستاره دریاییش خیلی ناز بود گفت اینا مغز ندارن دوس داشتم یکی داشته باشم!
بقیه روز هاهم یکسره در بازار به سر میبردیم !
یه کیف پر فقط لوازم آرایش خریدم ! یعنی از هر چیزی دو یا سه تا!دو تا پنکیک 3تا کرم 3تاریمل2تا اسپری6تا رژ و......
اونجا خانم های دوره گردی بودن که نقش حنا رو روی پوست واسه ی خانوما مینداختند که واقعا خوشگل بود !
اونجا ماهی دودی و میگو هم نوش جان کردیم و من موقع سرو ماهی دودی یاد دوست عزیزی افتادم
حالا بماند که چرا خودشون میدونن !
وقتی هم که میخواستیم برگردیم باید اول به بندر عباس میرفتیم اونجا یه بازار بود به نام بازار ایوضی ها ! که من میگفتم بهش بازار عوضی ها !
خلاصه اینقدر گفتم بازار عوضی ها که مامانو بابا و ماری تو دهنشون افتاده بود بازار عوضی ها!
فرداش که خواستیم باز بریم مامی میخواست تاکسی بگیره گفت بازار عوضی ها!
نمیدونید چقدر راننده تاکسی خندید و چقدر خانواده به من چیزی گفتند که ای بر اون کسی که اینو تو دهنمون انداخت !!!
توی قشم هم یه میدون بود به اسم میدان مرگ !!!
علتش هم این بود که اینقدر اونجا تصادف اتفاق افتاده و خیلیل کشته شدن اسمش رو گزاشتن میدون مرگ!
تمام عشق من این بود که وقتی میخواستیم تاکسی بگیریم هی بگم مرگ !
خلاصه بهتون بگم خودتون رو از دیدن این جزیره ی زیبا محروم نکنید
میدونم این آپم مثل بقیه جالب نبود ولی این یادگاری واسه خودم بود نه شما
پی نوشت :نمیخوام تعطیلات تموم بشه !!!