۵ مطلب در مهر ۱۳۹۰ ثبت شده است

مشت محکم !

سلام

خوشحالم !

یادتونه گفتم نمیدونم فاینالم چی شد اعصابم خورده اگه قبول نشم !

مامانم گفت که زنگ زده آموزشگاه گفتن نمره ی فاینالش خیلی خوب شدهGun Touting

البته نمیدونم چند ولی همینقدر که قبول شدم خیلی راضیم

بدیش این بود که اولین جلسه از 5 مهر شروع میشه و من به کل فراموش کرده بودم حالا فردا احتمالا باید برم

و اینگونه بود که مشت محکمی بر دهان معلم زدم

موافقین ۰ مخالفین ۰
مهسا

فضول خانوم !

از مدرسه خسته و کوفته رسیدم خونه داشتم کلید مینداختم درو باز کنم خونه ی بغلی هم خانومه داشت میرفت تو خونش و چشمش به من بود و همینجوری نگاه میکرد و منتظر بود و نمیرفت توی خونش

فکر کنم پشت در منتظر مونده تا به حساب خودش یواشکی نگاه کنه !

دید من واستادم که از رو بره رفت تو ولی میدونستم منتظره منم همونجا ایستادم و دستمم گزاشتم رو کمر و به در خونشون نگاه کردم کلشو از در آور بیرون دید من اینجوریم تعجب کرد ولی بازم ول کن قضیه نبود دیگه داشت اعصابم به هم میریخت رفتم تو درم محکم بستم !

راستی چرا هنوز یه آدمایی فضول یا به اصطلاح خاله زنکن ؟

موافقین ۰ مخالفین ۰
مهسا

روز اول مدرسه !

نمیدونم چرا اینقدر تو نوشتن تنبل شدم !

واسه ی من نوشتن طوریه که تا رو غلطکش افتادم دیگه بیخیال نمیشم ممکنه هر روز بنویسم ولی وقتی سراغش نرم کلا دیگه کششی ندارم واسه ی نوشتن !

انگاری از وقتی آدرس بلاگمو عوض کردم دیگه انگیزه ای ندارم ! ولی خوب میدونم که اینجوری برام بهتر بود..

امروز اولین روز مدرسه هم به خیر گذشت. یه نفر از کلاسمون رفته بود در عوض یکی دیگه به جاش اومده بود که گویا وضع درسیه خوبی داشت و معدلش 17 بود و به قول مدیرمون رقیب پیدا کردی مطهره هم درساش خوبه

منم خیلی راحت گفتم اهل رقابت نیستم

حالا مدیر عزیز شروع به صحبت کرده و از فواید رقابت گفته !

البته بماند که ما این را قبلا اعتراف هم کرده ایم که کمی حسود تشریف داریم

حالا باید پوزش را بزنیم

سر صف مسئولین لطف کردن فقط بهمون هشدار دادن که ابرو برندارین مانتو تنگ و کوتاه نباشه ناخونا گرفته باشه اونایی هم که تابستون یه کارایی کردند یه هفته فرصت دارن که بزارن ابروهاشون پر بشه ا

از همون روز اول مثل پارسال بگو بخندامون تو کلاش شروع شد و حرف میزدیم.

یک اتفاق خیلی خوبی که برام افتاده این بود که دوستی که کلا دوره ی دبستان و رهنمایی و اول دبیرستان یعنی 9سال باهاش همکلاس بودم دوباره بیخ ریش خودمه البته رشته ها فرق داره ولی بازم خودش نعمتیه که آدم تو راه رفت و برگشت هم صحبت داشته باشه اونم کسی که واقعا باهاش راحته

متاسفانه چشممون به معلم جدیدی روشن نشده فعلا و معلم های پارسالمون رو امروز دیدیم 

ولی چیزی که خوشحالم کرد این بود که مشاور مدرسمون معلم روانشناسیمون شد یه خانوم فوق العاده مهربون و خوش رفتار و خوشگل  و منطقی که فوق لیسانس روانشناسی داره

داشت نزدیکه نیم ساعت صحبت میکرد که جامعه شناسی پارسالتون فوق العاده مزخرم بود و هیچی نمیفهمیدین فقط باید حفظ میکردین(من خودم به شخصه حفظ میکردم و برام قابل درک نبود) و گفت اصلا به درد زندگیتون نمیخورد و قبول دارم خیلی سخت بود ولی جامعه شناسی امسال فوق العاده ملموس و کاربردیه و دیگه میفهمین و عذاب نمیکشین کلی ما رو خوشحال کرد تا یه کتاب جامعه شناسی از بچه ها گرفت کپ کرد گفت این چرا عوض شده ؟بعدم یه نگاهی بهش کرد و گفتکتاب عوض شده باز شده مثل پارسال فوق العاده مزخرف و سخت

اینم شانسه ما داریم خدایی؟

ازش یه سری سوال در مورده رشته ی روانشنسی کردم و بعدم حرف از کنکور شد گفت بهتون قول میدم کنکور حذف نمیشه واسه ی دوره ی شما 

خلاصه هر چی بود با اینکه سر کلاس چشام قرمز بود چون فقط 2ساعت خوابیده بودم به خیر گذشت  !

اینم روز اول مدرسه !

موافقین ۰ مخالفین ۰
مهسا

فاینال من !

جاتون خالی چند روز پیش فاینال داشتم

منم که دقیقا نصف کلاس زبان رو مسافرت بودم به یه بدبختی خودمو واسه فاینال آماده کردم

ولی معلم محترم لطف کردند اینقدر سخت گرفتند امتحانو که اونایی که غیبت نداشتند شاکی بودن دیگه من که بماند....

آخه فاینال 6 صفحه آچااار ؟؟

خودمم نمیدونم بالای 70 میشم یا نه فقط امیدوارم چون اصلا حاضر نیستم دوباره بشینم سر کلاسای این ترم !

گفتند واسه ی شروع مدارس L6 ساعتش از 7.30 تا یه ربع به 9 هست که همه اعتراض کردند

بعد زنگ زدند به2 نفری که پبت نام شده بودن که راضین ساعت کلاس زودتر باشه اوناهم گفتند نه !

و در نتیجه حرف دو نفر و قبول کردند حرف یه کلاسو نه !

البته من هرچی دیرتر باشه بیشتر دوس دارم ولی دیدم همه ناراضی هستند با توجه به خصومتی که نسبت به آقای رئیسمون دارم گفتم واقعا منطقیه حرف دو نفر حساب بشه حرف بقیه نه ؟

گفت دیگه روال کار همینه نمیشه من خودمم کلاس زبان میرفتم ساعتاش همونطور بود

و این چنین شد که ازش متنفرمعصبانی

موافقین ۰ مخالفین ۰
مهسا

باز شدن مدارس !

میبینم که فردا باید بریم مدرسه

نمیخوااااااااااااااااام !

اصلا تنبل شدم اعصاب ندارم

کتابای امسال رو که میبینم کهیر میزنم

بهم میگن کتابا تعدادش مثل پارساله ولی من حس میکنم خیلی زیاده

اصلا حوصله ی بیرون رفتن و خرید مدرسه رو ندارم

فقط یه بار بیرون بودم واسه مانتوی مدرسه کیفم خریدم

کیفم و زیاد دوست ندارم عجله ای خریدم ولی مهم نیست

دفترو مداد و خودکار و بقایای مسائل رو سپردم به مامانمhttp://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik/cakesmileyf.gif

به مامان جان گفتیم اگه یه جامدادی ساده بزرگ مشکی دیدی برامون بگیر مامان عزیز هم لطف کرد یه جامدادی گرفت که فقط فکر کنم بزرگ بودنش به چیزیه که من گفتم البته گفت اگه نمیخوای پس بدمش ولی من حس کردم خیلی بچه گانس

ولی گفتم بیخیال اونقدراهم بد نیس

خلاصه بگم بی اعصابم

موافقین ۰ مخالفین ۰
مهسا