امشب از آن شب های بی خوابی من است
صدای خش خشی قریب
پاره می کند
پرده ی سکوت شب بیداری مرا
پرده را کنار میزنم
ماه روشن است
زهره لحظه لحظه به ماه نزدیک می شود
صدای خش خش آرام می شود
من و مرد نارنجی پوش شبهای کوچه
هردو خیره به آسمان
چشم به راه می مانیم
تا نطفه ی صبح بسته شود...
پی نوشت:نمیدونم این زیادی نوشتن و فعال بود یه نوع مرضه یا نه به هر حال منم به این مرض گرفتار و روزی چند تا مطلب اینجا میزارم !!!