بالاخره امروز موفق به دیدن فیلم جدایی نادر از سیمین شدم.

نمیدانم چه شد که ١٠ دقیقه به شروع فیلم مانده دلم هوای سینما را کرد. پدرم هم که چند وقتیست با شنیدن تعاریفی از این فیلم تصمیم به دیدن این فیلم داشت.بنابرین هر چه سریعتر حاضر شده و همراه پدر عزیزم به سینما رفتیم.

نمیدانم چقدر ولی دقایقی از شروع فیلم گذشته بود که بر روی صندلی نشستیم.

فیلم جدایی نادر از سیمین مانند اخراجی ها نیست که چند نفر با مسخره کردن و حرکاتی جلف اقدام به خندیدن دیگران کنند.

فیلمیست معناگرا با پایانی باز که به دلیل رواج فیلم های کمدی بی سر و ته که آخرش همیشه به خوشی ختم میشود شاید هرکسی این فیلم را نپسندد.

در سینما اینقدر صدای قرچ و قوروچ و خش خش پاکت های خوراکی اذیتم کرد که تازه فهمیدم چرا پاپ کرن را که تقریبا خوراکی بی صداییست را برای سینما در نظر گرفتند.

از محتوای فیلم چیزی نمیگویم کسی که مایل است به سینما برود و لذت ببرد ولی در پایان فیلم تمام بغضی را که در طول فیلم نگه داشتم را رها کردم

چند لحظه خودم را جای ترمه گزاشتم..

همه فکر میکرند فیلم هنوز به پایان نرسیده زیرا همه چیز بلاتکلیف و به عهده ی بیننده بود به همین خاطر همه سکوت کرده بودند.

خلاصه اش میکنم :

فیلمیست که تا مدت ها در خاطرتان نقش میبندد !

آقای فرهادی کارگردان عزیز !

متشکرم ماچ