۱۰ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

اختراع ِ غذا...

وقتی سوکسی خانم پای گازه و میخواد یه شب خودش سحری درست کنه...

البته این مراحل ابتدایی کار بود و حیف شد از نتیجه ی نهایی عکس نگرفتم،اسمی هم واسه غذا ندارم چون اصولا من فقط تو کار ِ اختراع ِ غذاهمنیشخندخخخخخخخ !

پی نوشت:بعدا این مواد با گوشت و برنج و زعفرون و ادویه و کمی زرشک به همراه سیب زمینی سرخ شده مخلوط شد.

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهسا

لواشک دوستی...

حس خوب یعنی اینکه شوهر خواهرت برات لواشک بخره تو قضیه ی لواشک دوستی باهم شدیدا تفاهم داشته باشین...

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهسا

علت ِ کیفیت ِ پایین ِ تصاویر...

دیشب تا جا داشت تو دلم صدا و سیمارو واسه پخش مضخرف ِ والیبال لعنت کردم و اینکه فکر میکنن ما دوتا گوش بالا سرمونه که هی میگن کیفیت تصویر پایینه و نمیتونیم پخش کنیم،اینم علت ِ کیفیت ِ پایین ِ تصاویر...

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهسا

هفت سنگ و مدرن فمیلی !

اینقدر در مورد سریال هفت سنگ و مدرن فمیلی نوشتن که دیگه نیازی به گفتن ِ من نیست !

خیلی جالبه ها!یعنی خییییییلی جالبه!

آخه من نمیدونم این خارجی های ِ کافر چرا اینقدر همه چیو از ما تقلید میکنن؟:)))خندهنیشخند

من که از مدرن فامیلی چند قسمت بیشتر ندیدم و چند قسمتیش تو فلشم هست و هنوز فرصت نشده که ببینم،وقتی قسمت ِ دوم هفت سنگ رو برای اولین بار دیدم دیدم دیالوگ ها همون دیالوگ ها،سکانس ها همون،نحوه ی فیلمبرداری حتی همون!!! شخصیت ها هم همون،یعنی اگه پسر کوچیکه تو مدرن فمیلی تپل و عینکیه اینجا هم همینطور،اون دختر عینک داره و پاستوریزست اینم همینجوریه...

تغییرات این بود که فقط به جای زوجی که همجنسگرا بودن یک زن و شوهر گذاشتن یا قسمتی که میخواست واسه پسرش دوچرخه بخره در مدرن فمیلی توی راه از پنجره ی اتاق خواب ِ دختر خوشگل و جذاب ِ همسایشون میره که در رو براش باز کنه و بعدا زنش متوجه میشه ولی اینجا از خونه ی پیرزن ِ همسایشون!

و از همه شگفت آورتر! آخه واقعا چرا پنج تا نویسنده داره وقتی دیالوگ ها ترجمه شده هست؟

+دوتا مرد و بچه ی سمت ِ چپ همون زوج ِ همجنسگرایی که گفتم هستن که الان جایگزینش بهنام تشکر و همسرش و ماهور شده که تو این مورد هم اسلام دست و پاشون رو بسته وگرنه یه وقت خدایی نکرده نمیذاشتن تفاوتی با مدرن فمیلی داشته باشه!

جالب اینجاست کارگردانش گفته این بدیهی هست که از اون سریال کپی شده ولی ما یکسال کلی سختی و زحمت کشیدیم تا دیالوگ ها و اتفاقات رو با فضای ایران هماهنگ کنیم!واقعا خسته نباشید به شما!

اینقدر بعضی قسمتاش تابلو هست که کسی هم مدرن فمیلی رو ندیده باشه میفهمه این برای جامعه ی ایران نیست !چندتا مرد ایرانی وجود داره که با شوهر ِ اول زنش مشکلی نداشته باشه و خیلی هم رابطه ی دوستانه داشته باشه و باهاش در تماس باشه؟!!

و همش با خودم میگفتم واقعا قانون کپی رایتی چیزی نیست که حال اینارو بگیره و گوششون رو بکشه؟تا اینکه:

نشریه تایم چاپ آمریکا نوشت: طرفداران سریال «خانواده مدرن» شبکه ی ABC هرگز چشمشان به سریال «هفت سنگ» ساخته ی تلویریون ایران نخورده اما در واقع آن را پیش از این دیده اند.
به گزارش امید، «هفت سنگ» سریالی است که بخوبی از روی «خانواده مدرن» به صورت سکانس به سکانس و با همان حرکت دوربین و شوخی ها ساخته شده است.
تنها تفاوت موجود میان دو سریال آن است که دو همجنس گرا که بایکدیگر زندگی می کنند جز نقش های اصلی «خانواده مدرن» هستند اما در نسخه ی ایرانی یک زوج جای آنها را گرفته است.
با تماشای «هفت سنگ» متوجه خواهید شد که چه مقدار شباهت بین دو سریال وجود دارد.اتفاقی که پس از مشاهده سریال ساخت صداوسیما ایران متوجه می شوید، عدم رعایت قانون «کپی رایت» است.

و بعد هم خیلی از نشریه های دیگه مثل گاردین هم در موردش نوشتن.

اگه مدرن فمیلی رو ندیدین هفت سنگ رو بی خیال بشید و برید سراغ ِ مدرن فمیلی تا لذت دیدنش از بین نره،فقط و فقط و فقط تنها نکته ی مثبت و جذاب سریال ماهور،اون دختر کوچولو و شیرین که دل منو بدجور برده هست!چطور یه بچه با این سن اینقدر حرف گوش کن آخه؟کسی که باباش هم نیست بهش میگه نازم کن نازش میکنه،میگه بوسم کم بوسش میکنه،کسی میخواد بغلش کنه راحت میره تو بغلش،یه گریه هم حتی نمیکنه!دیشب که  خودش با دستای کوچولوش پستونکشو از دهنش در آورد و باباشو بوس کرد،اصلا من عاشق این بچم!


اینم یه کار مرتبط از بزرگمهرحسین پور:


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهسا

روانشناس ِ خوبی میشی...

برای ِ پنجمین یا ششمین بار بود که امروز شنیدم: "مهسا تو روانشناس ِ خوبی میشی،جدی میگم!"

هردفعه که این روشنیدم دروغ چرا؟ذوق میزنم و از ته ِ دلم خوشحال میشم و به آینده امیدوارتر...

دو سه باری توی دبیرستان بود،اون موقع با اینکه اصلا نمیدونستم میخوام روانشناس بشم و یا حتی سال ِ اول نمیدونستم که میخوام برم رشته ی انسانی،ولی هروقت چندتا دوست باهام مشورت میکردند میگفتند واقعا تو روانشناس ِ خوبی میشی...

یکی دوتا از دوستا هر وقت به مشکلی میخورن و دلشون میگیره یا میشکنه بهم زنگ میزنن،دو بار ِ دیگه توی ِ همین دانشگاه اتفاق افتاد که یکبارش موفق شدم یه کاری رو انجام بدم که وقتی طرف رفت که کار را تمام کند برگشت و گفت واقعا روانشناس ِ خوبی میشی..

ولی امروز،دوست ِ دبیرستانم که ازدواج هم کرده امسال دوباره کنکور داد و نمیدونست چیکار کرده و بهم زنگ زد و گفت اگه رتبم خوب نبود قصد دارم سال ِ دیگه برم رشته ی تجربی به قصد ِ خوندن ِ پزشکی،بهش گفتم به پزشکی علاقه داری؟گفت نه!گفتم خب من که میدونم به عشق ِ اسمش و پوشیدن ِ روپوش ِ سفید داری میری و گفت دقیقا...

خلاصه بهش گفتم که واسه شرایط ِ تو که ازدواج کردی و میگی تا چند سال ِ دیگه قصد ِ مادر شدن هم داری روانشناسی خیلی عاقلانه تره و به درد میخوره،ازم خواست براش از رشتم یه کم توضیح بدم،خلاصه طوری توضیح دادم که هی میگفت وای چقدر قشنگ چقدر جالب من دارم عاشق ِ روانشناسی میشم،انگار اون موقع خودمم تازه فهمیدم چقدر روانشناسی جالبه،و آخر گفت مهسا تو واقعا روانشناس ِ خوبی میشی...اصلا امید به زندگیم خیلی بیشتر شد و برای روانشناسی مطمئن شدم،حتی صدات و لحن ِ حرف زدنت هم آدم رو آروم میکنه،بهش گفتم این همه هندونه تو بغلم جا نمیشه،گفت جدی میگم و خیلی رک...

پی نوشت:خواستم توی ماه رمضون یه شیرینی گیلانی رو بهتون معرفی کنم،رشته خوشکار،که معمولا هم توی ماه رمضون درست میشه مثل زولبیا بامیه ی خودمون...حیف که مشهد نیست !اصلا من یه چیزی میگم و شما یه چیزی میشنوید...مخصوصا با چای...

پی نوشت2:حس میکنم چند روزیه که یکی دو نفری حسابی دارن آرشیومو زیر و رو میکنن و میخونن!حالا دلایلش رو شاید بعدا گفتم ولی اگه حدسم درست بود رخ بنما!

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهسا

عشق است این والیبال...

صعود تیم ملی والیبال رو به همه شادباش میگم.این تیم قهرمانه و لیاقتشون خیلی بیشتر از نفری ۳۰۰۰دلار جایزه‌اس،کاش مسئولان یکم بفهمن..

مصاحبه با کاپیتان بعد ِ بازی کام ِ مارو شیرین تر هم کردنیشخند،البته اگه بعدش از آهنگای حامد زمانی استفاده نکنن کاممون شیرین تر هم میشه.خنثی

پ.ن :اگر هنوز هم میخوانی ام،بدان این شعر را هم مثل دیگر شعرها دوست داشتم دوست مجازی...

میدانم از عابربانک پول گرفته ام. 
میدانم بانک، موجودی جدید را برایم پیامک خواهد کرد. میدانم... !!!
ولی گوشی که میلرزد ، پاکت که ظاهر میشود ، یخ میکنم ! 
گر میگیرم ! میگویم شاید تویی ...! 

بعدا نوشت:دختره ی جلللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللف چطوری به کاپیتانمون چسبیده -_-عصبانیعصبانیعصبانی اصلن مشخصه طفلک تحت ِ فشاره و راحت نیست:(

منبع:الهه

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهسا

پنجمین سال ِ وبلاگ نویسی...

من که هیچوقت فراموش نمیکردم حتی پارسال که کنکور داشتم،اینقدر این روزا فکرم مشغول هست و افکار از همه طرف هجوم میارند که فراموش کردم یک تیر وبلاگم پنج ساله شد!

پوزش از تو سوکس صورتی ِ عزیزم...

پنج سالگیت مبارک،اینجا مینویسم تا وقتی که باشم....

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهسا

برای رفیق ِ کنکوری...

و کنکور...

از فردا داره شروع میشه،از صمیم ِ قلبم برای تمام کنکوری ها،مخصوصا کسایی که دارن امسال دوباره کنکور میدن آرزوی آرامش و موفقیت دارم...

دروغ چرا واسه ی من سال ِ کنکور درسته که خاطره های خوب و خوشی هایی هم داشت ولی در کل همیشه ازش به عنوان ِ یکی از سال های بد زندگیم یاد میکنیم،اون سال فقط یه برنامه توی شبکه ی آموزش بود به نام ِ فرصت برابر که تقریبا پای ِ ثابتش بودم ولی ماشاا... با وجود ِ اینکه کلا توی شبکه های این مملکت یکسره داره تبلیغ میشه و بینش شاید یه سری برنامه هارو پخش کنه امسال شدیدا برنامه های ِ کنکوری ِ‌تبلیغاتی توی ِ شبکه های مختلف زیاد شده بود و من هروقت میدیدم داره درمورد ِ کنکور حرف میزنه کهیر میزدم و سریعا از اونجا متواری میشدم!

و خوشحالم از تلنگری که پارسال به خودم زدم و صبر نکردم که یک سال ِ دیگه واسه ی کنکور بخونم چون فکر نمیکنم با این اوضاع طاقت میاوردم و اشتباه ِ محض بود...

چندوقت پیش وقتی پستای کنکوری ِ وبلاگم روخوندم خاطرات زنده شد و کلی لبخند به لبم آورد و دیدم که چقدر زود گذشت و حتی این دو ترم از دانشگاه که واقعا زود گذشت و هنوزم باورم نمیشه که یکسال هست که من دانشجوام.

الان تنها توصیه ای که میتونم به کنکوری ها بکنم غیر از داشتن آرامش و این چرت و پرتا :))) که خودشونم میدونن و میتونن این توصیه هارو با یه سرچ تو گوگل ببینن اینه که مدیریت زمان خیلی مهمه،موضوعی که پارسال به من توی ِ کنکور ضربه زد...

من همیشه توی درسای عمومی شدیدا وقت کم می آوردم و خیلی هاش میموند ولی اختصاصی ها برعکس وقت زیاد میاوردم و بیکار مینشستم،اینقدر تمرین کردم که بالاخره روز ِ کنکور هم دقیقا سر وقت عمومی ها تموم شد و کلی به خودم افتخار کردم،ولی به هوای اینکه همیشه اختصاصی ها وقتم زیاده چنان وقتی کم آوردم که یادم میفته آه از نهادم بلند میشه...

زیادی درگیر سوالای ِ اقتصاد شدم!پارسال سوالا به شدت محاسباتی بود و برخلاف سال های قبل که سوالای اقتصاد تو دوصفحه جا میشد پارسال فکر کنم چهار پنج صفحه ای بود و جدول کشیده بودن در حدی که از کاغذ بیرون میزد!منم که حسابی رو اقتصاد وقت 

گذاشته بودم دلم نمیومد سوالات رو جواب نداده رها کنم...

خلاصه درسای ِ آخری مثل فلسفه و منطق و مخصوصا روانشناسی ای که کتابشو قورت داده بودم وقتم کم اومد و هول هولکی یه چیزایی که مطمئن بودم رو سریع زدم و وقتی هم واسه مرور نبود،میسوزم چون سوالای روانشناسی پارسال شدیدا آسون بود ولی من وقتی نداشتم...

خلاصه حواستون باشه که همون تایمی رو که واسه هر درسی نوشته رو براش بزارید و حتی اگه نصفه جواب دادین ولش کنید و برید سراغ درسای ِ دیگه...

دیگه الان هم کتاب رو کنار بگذارید و اگه هم کنار گذاشتنش باعث ِ استرس میشه فقط به خوندن خلاصه های کم یا چندتا فرمول اکتفا کنید،بچه های ریاضی که هیچ ولی انسانی و تجربی بعد ِ کنکور ریاضی اصلا به حرفاشون در مورد ِ سخت بودن ِ کنکور و اینطورچیزا گوش نکنید و گوشتون باشه دروازه...

یه توصیه ی دیگم هم برای بعد ِ کنکور ِ! ریلکس ریلکس ریلکس تر...

اصلن هر گلی که کاشتید یا هر دسته گلی که به آب دادین بی خیالش بشین،درست مثل خودم که البته نمیدونستم گل کاشتم یا دسته گل به آب دادم ولی بی خیالش شدم،اصلا خودتونو بزنید به اون راه و انگار نه انگار که کنکور دادین برید خوش باشید و هرکاری دلتون خواست بکنید،و هیچوقت این اشتباه رو نکنید که برید سوالا و کلیدش رو از سایت بگیرید که اونجوری روزای خوبی رو براتون پیش بینی نمیکنم مگه کسی که اطمینان داره زیادی کنکورو خوب داده و جزو ِ رتبه های زیر ِ پونصد ِ،درسته وقتی نتیجه ها اومد مثل ِ کسی که یکی از عزیزاش مرده نشستم و گریه کردم مثل ِ.....بلانسبت البته(!) ولی تا قبل از اون انگار نه انگار !

حتی الامکان از دوستایی که همش میخوان درباره ی کنکور حرف بزنن و انرژی منفی بدن و یا اون دسته یی که زیادی خوب دادن و میرن رو اعصاب ِ شما دوری و حتی قطع ِ رابطه کنید!:)) و اینکه هرکسی از شما پرسید کنکورو چیکار کردین؟اعم از فامیل و دوست و آشنا بگید نمیدونم!

حالا من پارسال واقعا نمیدونستم که میگفتم نمیدونم ولی اگه شما میدونید که بد بوده یا حتی میدونید که خیلی خوب بوده بازم بگید نمیدونم و خودتونو خلاص کنید تا هم سوال پیچ نشید و هم اینکه کنکور رو نمیتونید پیش بینی کنید یه وقت دیدین یه چیزی فکر میکردین و یه چیز ِ دیگه شد و شما میمونید و کسایی که فکر میکنن بهشون دروغ گفتید..

این توصیه هارو من با کوله باری از تجربه دارم بهتون میکنمنیشخند اینکه نتیجم بد بوده یا خوب مهم نیست مهم همون تجربه هست و اینکه بعد ِ یکسال تازه میفهمی باید چیکار کنی!

ایشاا... همتون بهترین نتیجه هارو میگیرید مخصوصا بعضی دوستای ِ خودم که امسال دا

رن دوباره کنکور میدن،این کنکور شرایط ِ سخت تری نسبت به پارسال داشت چون با جام ِ جهانی همزمان شد...

از اول مهر توی دانشگاه های خوب با رشته های مورد ِ علاقتون میبینمتون،احتمالا بعد ِ کنکور موقع انتخاب رشته ها هم یه سری توصیه براتون داشته باشم.

به امید موفقیتتونماچقلب

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهسا

چقدر خوبیم ما !

درسته امتحان داشتم ولی مگه آدم میتونه جام جهانی و مسابقه های فوتبال رو از دست بده؟آدم همیشه امتحان داره ولی اینا کم پیش میاد...

من این مدت تا خرخره فوتبال و والیبال دیدم که اگه امتحان داشتم اینقدر نمیدیدیم!

چون اصلا آدم فوتبالی ای نیستم و علاقه ای ندارم و همیشه ببینم داره فوتبال میزاره کانال رو عوض میکنم ،تنها رابطم با فوتبال دیدن ِ برنامه ی 90 اونم به خاطر عادل هست وگرنه هنوزم نمیدونم آفساید چیه؟کرنر رو کی میزنن؟فقط میدونم اونی که رنگ ِ لباسش فرق داره داوره:)))نیشخند

ولی تو این آقا من یه فوتبالی دیدم در حد ِ پسرای ِ عشق فوتبال،تا نصفه شب پای شبکه ی 3 و برنامه ی 2014 و تو اکثر مسابقه هاش هم شرکت میکردم بماند که حتی یه دونه پیش بینی هم درست در نیومد ولی چیزی از ارزش هام کم نشد:)))،از دیدن مسابقه ی تیمایی مثل اسپانیا و هلند و ایتالیا بگیر تا شیلی و کرواسی و کره...

تا اینکه رسید به ایران و آرژانتین...

من مثل خیلی ها که تیم ملی رو بعد از بازی نیجریه کوبوندن و مسخره کردن و هرچی خواستن گفتن نبودم،درسته دیدن بازی واقعا حوصله رو سر میبرد ولی نمیشد قضاوت کرد که چی پیش میاد...

خوشبختانه جز اون گروهی که میگفتن حداقل پنج تا شایدم ده بیست تا گل از آرژانتین میخوریم هم نبودم،گاهی با خودم فکر میکردم یا میگفتم ممکنه دو سه تا گل بخوریم ولی امسال از بازی ها فهمیدم فوتبال رو واقعا نمیشه پیش بینی کرد و جذابیتش هم به همینه،یعنی قبل ِ بازی واسم مساوی کردن و حتی گل زدن به آرژانتین چیز ِ غریبی نبود، من 90 دقیقه از بازی لذت بردم چون دیدم واقعا دارن میجنگن،شاید تنها فوتبالی که باعث شد از فوتبال لذت ببرم،90 دقیقه تیممون رو تحسین کردم،اون گل توی وقت اضافه ایندفعه تنها گلی بود که واقعا چیزی از ارزش هامون رو کم نکرد...

من از دروازه بانی حقیقی لذت بردم،از زحمتای آندو و قوچان نژاد و دژاگه و پولادی و....

من برای اولین بار به تیم ِ فوتبالمون افتخار کردم،من آخر بازی از ناراحتیشون غصه خوردم،این اولین باری بود که من تا صبح واسه یه بازی ِ فوتبال سردرد بودم،اولین باری بود که با وجود اون همه حسای خوب دپرس بودم و میگفتم حیف شد و تا صبح میگفتم لعنت به داور...لعنت به ناداوری...لعنت به وقت ِ اضافه...

وقتی رونالدو توی توئیت ازتون تعریف میکنه،وقتی آرژانتین مُرد تا بُرد،وقتی مسی،بهترین بازیکن ِ جهان خودشو کشت تا تونست گل بزنه،وقتی گزارشگر آرژانتینی دو دقیقه داشت میگفت گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگلللللللللللللل از شدت ِ خوشحالی و اینقدر واسش عجیب بود گل زدن ِ تیمش و حتی نمیدونم الان سالمه یا نه؟ وقتی سایت فیفا مینویسه حقیقی عقاب ِ جدید ِ آسیا،وقتی تیممون توی دفاع بین کشورها اول میشه،وقتی گاردین و اکثر ِ خبرگذاری ها از بازی فوتبالتون متعجب اند و همه میگن حق ِ ایران بود که آرژانتین رو ببره،وقتی عادل از ته دلش وسط ِ بازی میگه چقدر خوبیم ما،این یعنی شما بهترینید !

برای گل زدن به تیمی که کی‌روش ساخته، حداقل باید چهارتا توپ طلا -درست گفتم چهار تا؟- داشته باشی و 92 دقیقه‌ بدوی.
پ.ن: اونوقت حتی اگه نتونستی به ایران گل بزنی، داور باید کمکت کنه!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهسا

امتحانات ِ ترم ِ دوم...

بالاخره امتحانا تموم شد و من اومدم...

توی این مدت انگار جونمو داشتن ازم میگیرن،دلم برای یه خواب راحت ِ شب تا صبح تنگ شده بود،چهارتا امتحان اول پشت سر هم بود و منم مجبور بودم از شب تا صبح یا ظهر ِ امتحان یکسره بیدار باشم ولی فقط مربوط به چهارتای اولی نبود چون بقیه ی امتحانا هم به همین منوال گذشت...لذتی که روی خط کشیدن ِ درس ُِ مربوطه هست اونم نه یکبار هر چهارقسمتش تو چیز ِ دیگه ای نیست:)))

سر امتحان انقلاب که ساعت ِ دو ظهر بود و منم تا همون ساعت بیدار بودم رسما سر جلسه سرم میفتاد رو برگه و میخواستم بخوابم...

روزای امتحان ِ من با اینا گذشت...

تا صبح اینقدر قهوه میخوردم اونم از همه نوعش،قهوه ی فوری،قهوه ی ای که تو قهوه جوش پای گاز درست کردم،قهوه ای که دستگاه درست کرده:)))و خودمو به زور بیدار نگه میداشتم که الان حالم از قهوه و نسکافه به هم میخوره...

اینکه امتحانا چجوری گذشت رو بگذریم!بعضیاش خوب بعضیاش افتضاح بعضیا هم متوسط...

بین سه تا درسی که احتمال دادم واسه قوی شدن پایه ترمای ِ دیگه باید دوباره بردارم فیزیولوژی اومده و خداروشکرلازم نیست پایم قوی بشه...و هنوز هم نمیدونم که شانس ِ من تو تستایی که زدم خوب بوده یا استاد نمره داده که احتمالا اولیه چون این استاد جون به عزرائیل میداد ولی نمره به دانشجو نه!:))

دیروز امتحان آخری رو دادم و یه نفس راحت کشیدم،تو مدرسه ها هیچوقت منتظر تموم شدنشون نبودم ولی تو دانشگاه همش منتظر تموم شدن ِ ترمم...

مثل کسایی که واسه تابستونشون کلی برنامه میریزن نیستم،یعنی فعلا هیچ برنامه ای ندارم چون چند روزی فقط میخوام بخوابمو بیام نت و عکاسی کنم و فیلم ببینم و اتاقی که تو امتحانا به این وضع افتاده رو مرتب کنم...

هیچ دختر ِ عاقلی عکس از اتاقش تو این حال نمیزاره ولی از اونجایی که من عاقل نیستم میزارم:))شاید واسه اینه که هروقت آرشیو وبلاگو میخونم و این عکسارو میبینم کلی میخندمنیشخند

اینکه آدم تا میاد درس بخونه پیکاسو میشه؟درسته من استعداد ِیکاسو شدن ندارم ولی باب اسفنجی3> که میتونم بکشم:))

این دوران روزای خوبی هم داشتاز خود راضی

ا

نکته ی درسی که جالب بود و نمیدونستمتعجبنیشخندولی هنوزم من یکی از آرزوهایی که هیچوقت بهش نمیرسم عمه شدنه،شاید چون عمه ی خودمو دوسش دارم این حس رو دارمناراحت

دانشگاه روزای ِ آخر...

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهسا