امسال تولدم نسبت به چند سال گذشته متفاوت تر زیباتر بود.
تقریبا ٩۵ درصد دوستان و اقوام به من زنگ زدند یا پیغام گزاشتند یا اس ام اس دادند و تولدم را تبریگ گفتند که برایم خوشحال کننده بود.
حتی زندایی جدیدم "شیوا" که تا به حال او را ندیده ام از خطه ی سرسبز شمال به من زنگ زد که مایه ی تعجب بود.
سعی کردم همه چیز به خوبی خوشی پیش برود و چیزی خاطر مبارکم را در روز تولدم مکدر نکند که خوشبختانه همینطور هم شد.
شب هم که خانواده برایم تولد گرفتند که بسیار شیرین و به یادماندنی بود.
قشنگ ترین کادویی که امسال گرفتم که خیلی هم به آن نیاز داشتم و واقعا خوشحالم کرد از طرف خواهر عزیزم بود که برایم یک موجود زیبا و دوست داشتنی به نام همستر خرید
تا خودتان آن را نداشته باشید نمیتوانید بفهمید که چقدر بامزه است !
یک موجود بامزه و بازیگوش و خوجمل اللللللللللللهی که قوربونش برم من
بعد از فکر کردن اسمش را شوشول گزاشتم.
خیلی وقت بود که به داشتن یک حیوان خانگی بامزه فکر میکردم چون به این نتیجه رسیده بودم آدم وقتش را با حیوانات بگزارند خیالش خیلی راحت تر است و خاطرش مطمئن تر تا اینکه بخواهد با موجودی به نام پسر وقت بگزراند !
حالا میخواهید بخندید ولی این را نه برای تنفرم از جنس مخالف نه برای روحیه ی تازه متولد فمنیستی ام و نه برای کل کل بلکه تفکر واقعیم را نوشتم !
حداقل اگر احساسم را برای شوشولم خرج میکنم خیالم راحت است و دغدغه ای ندارم.
هرچند این شوشول نر است ! ولی باز هم عاجقشم.
اینم عکس پسلم
اینقدره پسلم شیطونه همش عکساش تار میشه یه جا که بند نمیشه !
شوشولم شده دوست جونیه خوفم !
هرکی دیده می خواد بره همستر بگیره باورتون نیمشه چقدر بامزن من چقدر قوبون صدش میرم روزانه !
بسیار موجودای با احساسی هستند.
الان داره گشنیز(سبزی مورد علاقش) میل میکنه.
این هم عکس یه همستر هست که از اینترنت گرفتم نگا چه بامزس !
خلاصه کم کم میخواهم حیوانات خانگس زیادی را دراتاقم داشته باشم.
کادوی پدرم هم عجیب بود. فکر نمیکنم هیچ پدری چنین کادویی را به دختر عزیزش بدهد.
قبل از تولد بنده از آن جایی که علاقه ی شدیدی به قلیون دارم و البته زیاد هم نمیکشم ولی در گوش پدرم خوانده بودم که برای تولدم قلیون میخواهم الا بلا اگه نخری اصلا من اون تولدو قبول ندارم
مادر عزیز تر از جان هم خیال مرا راحت نمود که نمیگزارد پدرم همچین هدیه ی باحال و گرانبهایی را برایم خریداری کند من هم به شدت نا امید و اعصاب خراب چون قلیون خودمان به طرز مشکوکی گم و گور شده بود.
دیگر نمیدانم چه شده بود و با چه ترفندی پدرم یک قلیون زیبا خرید
بماند چقدر پدر عزیز ازم قول گرفت زیاد نکشم !
شنیدم قلیون صورتو خط میندازه لپ آدم لاغر میشه درسته آیا ؟واسه این کاربردشم شده باید زیاد بکشم
این یکی دیگر از کادو های منحصر به فرد بود. کادوی بعدی از طرف عموی عزیز یک ست شی بود و منحصر به فردی اش ای بود که من میخواستم فردایش آن ست را خریداری کنمو خشبختانه رنگ نارنجی اش را هم گرفته بود که خیلی خوشبوست. به شماهم پیشنهاد میکنم به سراغ رنگ سبزش نروید حال من یکی را که به کل برای بوی تندش به هم زد.
بگزریم !
همینقدر بدانید و آگاه باشید که آن روز کی از روزهای به یادماندنی در زندگی من بود.