چند روزه که از مسافرت برگشتم ولی امروز اومدم توی وبلاگم و نوشته های قبلیمو داشتم میخوندم
با بعضی نوشته هام و خاطراتم کلی خندیدم با بعضیاشونم متاثر شدم
نزدیک به 20 تا نوشتمو پاک کردم نمیدونم چرا ولی ترجیح دادم که نباشن
خاطره مسافرت عید پارسال رو که خوندم کلی خندیدم
امسال عید اول راهی تهران شدیم و از اونجا به سمت کرج خونه ی خالم
و خاله و شوهر خاله و دخترخاله های وروجک و ملاقات کردیم و همون روز داییم به اتفاق زنداییم و مهرسا کوچولو هم اومدن اونجا
چندروزی خونه ی خالم بودیم خوردیم و خوابیدیم با هم حرف زدیم
چند بار رفتیم بیرون ولی اکثر پاساژا و مغازه ها بسته بودن !
یا ساعت 9 شب همه رفته بودن
خیلی ببخشیدی ولی کرجیا خیلی تنبل تشریف دارن
مامان اینا رفتن سر قبر روح الله داداشی ولی من حوصله نداشتم تو ماشین موندم و الان بسی پشیمونم
گویا داداششم اونجا بوده
یه روزم داشتیم فیلم تولد دخترخاله هارو نگاه میکردیم
خالم کلی تدارک دیده بود از کیک و تزئین و آرایشگاه بردن و همه چیز
بعد یه جا خالم اومده بود وسط برقصه
دخترخاله های وروجک گفتن رقص یاد نداره که آبروی ما رو برد
و کلی از دوستاشون تو جشن تولد غیبت میکردن
کلی از تکلیفای عید دختر خاله بزرگرو که زبان بود انجام دادم تازه از معلمشون ایرادم میگرفتم
یک روزم همه رفتیم قم ببینیم چجوریه از خستگی راه هلاک شدم
اصلا رفتم باورم نمیشد اونجا حرم آخه خیلی خلوت و ساده بود مشهد کجا قم کجا !
یه ساندویج کنار اونجا بود اسمش ساندویج حرم نما بود
آخه قحطیه اسمه واقعا ؟
و کلی سوهان و خرت و پرت خریدیم
و در نهایت بعد از چند روز راهی انزلی خونه ی مادر بزرگ عزیزم شدیم
و تونستم دایی ها و خاله زندایی ها کلا فامیلو ببینیم و نکته ی خوبش عیدی ها بود که قابل توجهم بود ولی تو همین مسافرت همش به باد فنا رفت کلا
جاتون خالی کلی غذاهای شمالی خوردم با مخلفات
کنار دریا و بلوار هم رفتم و چند تا مرکز خریدم دیدن کردم
یه روزم که مامان بزرگم واسه نذری که از قدیم الایام داشت آش درست کرد که خونه یه کم شلوغ پلوغ بود
اون روز دختر دایی کوچولو که هنوز دوسالشم نشده و خیلی هم شیرینه هی اذیت میکرد به نظرم یه خورده داره لوس میشه
هی گوشیمو میکشید ازم میگرفت بهانه میاورد منم جاتون خالی یه ویشگون کوچیک از دستش گرفتم اونم گریه کرد رفت
هنوز عذاب وجدان دارم
سیزده به در هم خوب بود
همگی بیرون بودیم گوشت و مرغ به سیخ کشیدم ماهی سرخ کردیم و ناهار خوردیم
و در نهایت یک کلمه درسم نخوندم !
پایان