امروز و دیروز چند تا کتاب نصفه رو تموم کردم ،کتابای تاریخی که عاشقشم(ناصرالدین شاه،ماری انتوانت،نادرشاه ،یه کم از کلیدر و ...)چند تا کتاب شعر رو خوندم و مرور کردم(فریدون مشیری،محمد علی بهمنی،نادر نادرپور،سهراب،شاملو(که در مورد آخری یعنی شاملو باید اعتراف کنم که جز چند تا از شعراش بقیه رو هرچی که میخونم و روشون فکر می کنم متوجه نمیشم !البته شخصیتش رو خیلی دوست دارم و حتی عکسش هم زدم به دیوار اتاقم که شده مصیبت و هر کی میاد و میبینه میگه این عکس کیه زدی!!حتی دیده شده از دوستان که رشتشون انسانی بوده اینو پرسیدن که خوب میشه به شعر دوستی مردم پی برد !)

راستی میدونستید سایت رسمی احمد شاملو ف-ی-ل-ت-ر هست ؟

خوب این عجایبی هست که توی ایران دیده میشه ،چه باید گفت من هم نمیدانم !

امروز هم که رفتم بازار کتاب و چند تا کتاب گرفتم که یکیش کتاب تاریخی امینه به توصیه ی معلم تاریخ عزیز بود که قسمتی از اون رو هم خوندم.

چند ساعت پیش اتاقم رو هم مرتب کردم و وسایل مدرسه هم آماده کردم و مثل اینکه قضیه ی مدرسه رفتن داره جدی میشه و کاریشم نمیشه کرد!اون روز وقتی تقویم رو دیدم وحشت کردم.....قشنگ عکسی که واسه ی مهر گزاشتن با روحیه ی من همخونی داره...چشاش عینه این روزای من شده !

انگار حس کسی رو دارم که دور از جون زبون همه لال داره از دنیا میره و یکی یکی کارای نصفه رو کامل میکنه !یعنی تا همین حد ! کتاب میخونم،وب گردی میکنم،آهنگایی که میخواستم دانلود میکنم،فیلم و سریال میبینم...

اگه بخوام از احساسم بگم برای باز شدن مدارس و شروع شدن یه مرحله ی حساس از زندگیم به نام کنکور باید بگم هیییییییییییییییچ احساس خاصی ندارم ! یعنی قشنگ به شدت همون هیچی که نوشتم ! خیلی بی حس!نه امیدوارم نه نا امید ! نه با انگیزم نه بی انگیزه ! خلاصه یه وضعیه کلا که احتمال میره با بودن توی جو مدرسه این درد درمون بشه !

چند وقتی هست که از فندق شیطونم اینجا نگفتم،متاسفانه یا خوشبختانه داره روز به روز شیطون تر میشه و نمیزاره ازش عکس بگیرم و بیام اینجا بزارم،فعالیتش بیشتر شده و شبا که من خوابم با همون وسایلایی که داره کلی سر و صدا میکنه از خواب میپرونه منو،هی فرار میکنه !اون روز کلی مانع گزاشتم و هر وسیله یی که باهاش بتونه از محل زندگیش بیرون بیاد رو برداشتم و با خیال راحت رفتم دراز کشیدم باز یهو دیدم جلو چشمام سبز شد! اینم یه عکس که البته خیلی تاره ولی دیگه چه کنم که یه جا بند نمیشه!

دوستانی که تا الان با این دوستمون آشنا نشده بودند عکسای بهترش رو قبلا اینجا گزاشتم.

خیلی خیلی وقت پیشا چند تا از دوستان عکس ترولایی که کشیده بودم رو خواستن بزارم ولی از اونجایی که من اصلا تنبل نیستم دیروز تازه عکس گرفتم و الان میزارم.

 

باید بگم اینا با آبرنگ کشیده شده،البته اگه کسی میخواد اینارو بکشه بهتره با ماژیک اینکار رو بکنه،چون به شدت حوصله و اعصاب قوی میخواد با آبرنگ کشیدن(مثل خودم جون عمم !!)قهقهه

این دو تاهم خیلی دوسشون دارم؛شاهزاده های رویاهای مننیشخندیعنی هر کی میاد تو اتاق من تعجب میکنه میگه دختره دیوانستنیشخند

راستی آخرین آهنگ قشنگی که شنیدم آهنگ بدرود از خانم گوگوش از آلبوم اعجاز بوده که میتونید اینجا دانلود کنید.

مردیم بس که آهنگای چرت و پرت شنیدیم!یا در مورد اسم یه دختره که به لطف و قوه ی الهی هیچ وقت اسم من تو هیچ آهنگی نیومده و آرزو به دل موندیم همون طور که توی فیلم ها و سریال های مختلف هم تک و توک دیده شده اسم شخصیت رو بزارن مهسا!

تنها جایی که اخیرا اسمم رو دیدم و کلی ذوق زده شدم اینجا بوده! همینجا !دل شکسته

و حرفای  آخرم:

همونطور که میدونید من امسال کنکور دارم و فکر نمیکنم دیگه خیلی بتونم بیام اینترنت،البته شاید یه هفته ی اول اونقدر جدی نباشه ولی بعد از اون  خیلی بتونم تلاش کنم هفته ای یک بار شاید اومدم و نوشتم ،میدونید که من فقط وبلاگایی رو لینک میکنم که واقعا ازشون خوشم اومده باشه واسه ی همین مرتب بهشون سر میزنم و باهاشون تبادل نظر دارم،حالا از این به بعد اگه دیدید دیگه نیومدم و یا نظر نتونستم بزارم بدونید که واسه ی درگیر شدن با کنکوره و به حساب بی معرفتی نزارید!چون بین دوستای وبلاگیم کمن اونایی که مدرسه برن یا کنکور داشته باشن و اکثرا از این درگیری ها ندارن.به هر حال سعی کنید فراموشم نکنید،همتونو دوست دارمچشمک