از اینکه داشت زمستون تموم میشد و مشهد فقط یه بار یه برف درست حسابی اومد و دیگه هم خبری نشد ناراحت بودم ولی این دو یا سه شب کلی اینجا برف اومد.اوجش دیروز یعنی روز قبل از آزمون سنجش من بود.شیطان

تقریبا علاوه بر خوندن درس ها دور هم کرده بودمشون و خیالم یه کم جمع بود و چند تا از دوستا هم گفته بودن که بریم با هم برف بازی ولی یه چند روزی میشد که سرما خورده بودم در حد المپیک...نگران

منم زانوی غم به بغل گرفته نشسته بودم تو خونه ودرس میخوندم تا اینکه گفتم نمیشه که یه سال بگذره و من یه آدم برفی درست نکرده باشم هرچند کنکوری باشم!کنکور اونقدراهم ارزش نداره !نیشخند

گفتم برم واسه دل خودم یه آدم برفیه کوچولو توی تراس درست کنم،رفتم لباس پوشیدم و اینی که میبینید نتیجه ی زحمت چند ساعته ی منهنیشخنداز خود راضی

شاهکار کردم ! خدایی خلاقیت رو میبینین؟ عاشقشم!

عاشق پاپیون و گل روی سرش عاشق دکمه هاش عاشق چشمای خوشگلش و اون لبخند دوست داشتنیش !  یه رابطه ی حسی باهاش پیدا کردم.

اون دکمه های سبزش رو برای کسایی که سبز دوست دارن گزاشتم !نیشخند

میکشم کسی رو که بخواد مسخرش کنهمژه

هرچی سعی کردم یه صورت گرد و صاف درست کنم نشد !یا هرچی حداقل سعی کردم اون لپاشو کم کنم بازم نشد ! (دقیقا همون طور که در مورد خودم نمیشهخنده)

و نتیجش شد یه آدم برفیه توپولوی دوست داشتنی.قلب

پی نوشت1:از آزمون هم که چه بگویم که ناگفتنم بهتر است کلا اعصاب ندارمنیشخند

پی نوشت2: روز جهانی زن مبااااااااااااااارکهورا

پی نوشت3:ببینین این جوووووجه چه ذوقی کرده آدم انرژی میگیرهنیشخند

پی نوشت4:اینم یه خوراکی خوشمزه