روزام تقریبا نظم گرفته و به دانشگاه رفتن و درس خوندن(جون عمم)میگذره.
اگه بخوام بگم با شوق و ذوقی که معمولا ترم اولی ها میرن دانشگاه منم میرم دروغ گفتم و یکی از چندتا علتش اینه که 4 روزی که کلاس دارم کلاس دارم 3تاش 8 صبح شروع میشه و یکیش هم ده صبح و طبق معمولی که توی مدرسه ها بود و البته خیلی بدتر از اون به زور از خواب پا میشم و سرکلاسا خیلی گیجم !
تو مدرسه ها راهی نبود تا برسم ولی اینجا وقتی واسه ی کلاس ساعت 10 صبح یه ربع به نه از خونه میام بیرون و سوار مترو میشم تقریبا 9:35 دقیقه رسیدم ورودی شمالی دانشگاه و 10:5 دقیقه هم سر کلاس ! یعنی کلا از کلاس و دانشگاه بزرگ و اتوبوس و کلا زندگی سیر میشم !
برگشت که بدتر از اون اتوبوسا خیلی دیرتر میان و آخرین کلاسم که 2:30 هست من نزدیکای 4 میرسم.
یه تغییر دیگه اینه که از کلاسای فوق العاده کم جمعیت مدرسه اومدم تو یه کلاسی که تقریبا 45تا دانشجو داره و توی این 45 تا 4 تا هم پسر که متاسفانه دوتاشون فکر میکنن گوله ی نمکن و جلوی 40تا دختر اینقدر جسور هستن که مخصوصا توی بحثای علوم اجتماعی از دحترا بد بگن !
استادا که خب تقریبا غیر از یه مورد بقیشون عالین فعلا این ترم درس زبان و روانشناسی عمومی و آمار رو دوست دارم. فلسفه که غیر قابل تحمله سرکلاسش دیوونه میشم !
در کل اینم یه تجربه ی جدید هست که باید بگذره کاریشم نمیشه کرد ! قسمت خوبش اتاق رایانست که من الان از اونجا دارم براتون پست میزارم و بعدشم میرم خونه.
الانم از ته قلبم برای تمام کسایی که کنکور دارن مخصوصا اونایی که سال دومشون هست آرزو میکنم که پر از انرژی باشن و هرچی که دوست دارن قبول بشن چون سال اول هم خیلی سخته چه برسه به سال دوم.
خلاصه دوستون دارم هوارتا دوستای مجازی و غیرمجازی عزیز
پی نوشت:لپای این نی نی رو باید گاز گرفت قوربونش برم !
پی نوشت2:داشتم به وبلاگ دختر مشرقی سر میزدم که این رو دیدم ! کجایی چی شده ! یه خبری بهم بده !
پی نوشت3:نظرتون در مورد عوض کردن اسم وبلاگ چیه؟یه جورایی دلم نمیاد سوکسی خانم عوض بشه ولی یه جورایی هم حس میکنم باید عوض بشه ! اگه نظرتون مثبته چه اسمی ؟