موقع نوشتن این مطلب تردید داشتم،راستش دوست نداشتم وبلاگمو از دست بدم و ف ی ل بشم،ولی خب گفتم چه کاریه!فقط یه شرح ِ کوچیکی میدم...

چهارشنبه،بیست و هفت فروردین یکی از بهترین تجربه های دانشجویی ِ من،کلاسمون تا ساعت دوازده بود ولی ساعت 3 قرار بود دکتر عارف بیاد و سخنرانی کنه و ساعت پنج هم برای اولین بار قرار شد توی دانشگاه(و شایدم کلا توی مشهد)(به لطف بعضیا:|)گروه بامداد کنسرت ِموسیقی داشته باشه و قرار شد با دوتا از دوستاقلب بریم،خب من دکتر عارف رو خیلی خیلی زیاد ،مخصوصا با گذشت و فداکاری  که نشون داد دوسش دارم.

طبق ِ معمولِ هر همایشی ساعت ِ دو و نیم به سمت دانشکده ی علوم اداری حرکت کردیم و سه اونجا رسیدیم و دیدیم ای دل ِ غافل!در ِ آمفی تئاتر بسته شده و یه جمعیت زیادی از دانشجوها با تعدادی عکاس و خبرنگار پشت ِ در بودن و بیرون صندلی و پروژکتور گذاشته بودن که از اونجا ببینن و فهمیدیم کلا از ساعت دو آمفی تئاتر پر شده بوده،من که بدجور ناراحت شدم،دخترا پشت یک در بودن و پسرا هم پشت یه در دیگه و باهم داد میزدن باز کن باز کن و هرزگاهی پسرا بلند میشمردن یک دو سه که درو هل بدن یا شایدم بشکنن ولی ما اثری از هل دادن ندیدیم گویا فقط بلد بودن که بشمرنخنثی

صدای آهنگ یار ِ دبستانی ِ من هم توی سالن شنیده میشد تا اینکه بعد یه مدتی یه دفعه در باز شد و همه به طرف در حرکت کردیم و واقعا هم آمفی تئاتر پُر بود و حتی روی ِ سن که دکتر عارف سخنرانی میکرد هم پر از دانشجو بود و به لطف هل دادن و هزار بدبختی در حالی که همه به هم چسبیده بودن داخل آمفی تئاتر جا شده بودن...

وقتی وارد شدم صحنه هایی دیدیم بس عجیب! اینجا مشهده؟ اینجا دانشگاه ِفردوسیه واقعا؟!

قبلا خبرای ِ دانشگاه امیر کبیر رو خونده بودم و گفتم عمرا از این اتفاقا تو مشهد اونم دانشگاه فردوسی بیفته ولی فکرم اشتباه بود.

دیدیم بادکنکای ِسبزُ دستبندای ِ سبزُ تیشرت های ِ سبزُ و  عکس های ِهمیشه سبز...

 

این همایش در کل تو مشت ِ اصلاح طلبا بود و حتی انتظامات و مجری ِ همایش هم یه جاهایی از این موج حمایت کردند،در مقابل شعار های .....آزاد باید گردد/یا حسین..../عارف،اصلاحات،... پاینده باد/رفع ِ...(دارم سعی میکنم خیلی در لفافه بنویسم باشد که ف ی ل نشویم،آرشیومو دوست دارمنیشخند)تعداد معدودی(پنج شش نفر،نهایتا بیست نفر)میگفتند اعدام باید گردد(که نمیدونم حکمتش چی بود که این چندتا دختر همش به ما چسبیده بودن!و هرچی جامونو عوض میکردیم میومدن چفت ِ ما و گفتیم الانه که فکر کنن از اونا هستیم و یه کاری دستمون بدن:)) ) و زمانی که دکتر عارف سخنرانی میکرد و سکوت بود ولی اونا یه دفعه به صورت کاملا خودجوش شعار میدادن مجری ِ مراسم گفت تعداد معدودی اینجا هستند که میخوان شمارو تحریک کنن ولی دوستان شما واکنش نشون ندینتعجبنیشخند(دست و جیغ و هورااا:))) )
حواشی زیاد داشت،درگیریُ و دعوا و حراست و... شعار های ولش،ولش کن که من به چندتاش اشاره میکنم،از دکتر عارف پرسیدند " اصلاحات چیست؟ "
جمعیت قلیلی از افراطیون (20 نفر) علیه ایشون و اصلاح طلبا شعار دادند ( مرگ بر فتنه گر و ... )
دکتر عارف گفت : همینقدر بگم حزب اصلاح طلب به جای "مرگ بر و .. "
از " زنــــــــــــــده باد .. " استفاده میکنه...قلب
یکی از پسرا هم اومد و به روزنامه ی بهار اعتراض کرد که مطلبش بر خلاف قرآن نوشته شده و روزنامه برای شما اصلاح طلبا بوده و....
که همه اونقدر هو کردن که مجبور شد برهنیشخند و دکتر عارف هم گفت این سوال نبود و تحلیل بود و من با اون مطلب مخالف بودم ولی یک مطلب دلیل نمیشه کل روزنامه توقیف بشه مثل اینکه به خاطر ِ خطای ِ یک پزشک کل بیمارستان رو تعطیل کنن...
خلاصه ما که کلی واسه کنسرت شیک و اتو کشیده وارد شدیممژهبه صورت کاملا چروک و قرمز و با یه صدای گرفته و گلو درداوهناشی از شعاردادن(الان که فکر میکنم ستاره داشتن خیلی هم بد نیست تازه کلاس هم داره:)) )و بعدشم بارش نسبتا شدی د ِ بارون که تکمیلش کرد و خیس هم شدیم،رفتیم که اجرای گروه بامداد رو تماشا کنیم که خیلی زیاد این اجرای سنتی رو دوست داشتم و بعد از اون همه تنش و داد و بیداد،واسه خودش یه نوع ریلکسیشن بود...
اینم دوتا فیلم از این همایش،اینجا هم برای عکس های بیشتر،و این هم یه حاشیه ی دیگه که امروز اتفاق افتاده..